معنی کلمات فارسی چهارم دبستان درس به درس

در این مقاله معنی کلمات فارسی چهارم +pdf ( پی دی اف ) به صورت درس به درس از کتاب فارسی چهارم تهیه شده است و شامل معنای تمام واژگان و لغات مهم کتاب فارسی کلاس چهارم می باشد که برای یادگیری آسان شما دانش آموزان تیزهوش و عزیز آماده شده است.
فهرست مطالب
پنهان
معنی کلمات درس اول 1 فارسی چهارم آفریدگار زیبایی
ارغوانی : رنگ قرمز مایل به بنفش ، به رنگ ارغوان
انبوه : زیاد
جلا : براق کردن
انتظار : چشم به راه بودن
اثر : علامت
آویخت : آویزان کرد
برکه : جایی که آب جمع می شود
پوشش : لباس
پهن کرد : گسترد
تیره : تاریک
دل انگیز : زیبا : جالب
دشواری : سختی
دریغ : افسوس
جهان افروز : روشن کننده جهان
پراکند : پخش کرد
غوک : قورباغه
نشانید : گذاشت ، قرار داد
از پس : از پشت
چیره دست : ماهر
نیلی : رنگ آبی تیره
نظاره کنند: نگاه کنند . تماشا کنند
ضخیم : کلفت
قشر : لایه ،پوسته
خود نمایی : نشان دادن خود
معرفت : شناخت
رمه :گله ی گوسفند
داوری : قضاوت
گریخت : فرار کرد
تپید : حرکت کرد ، بی قرار شد
پهنه : میدان ، سطح
معنی کلمات درس دوم 2 فارسی چهارم کوچ پرستوها
جامه : لباس
جنب و جوش : تلاش و فعالیت بسیار
معتدل : آب و هوای نه گرم نه سرد
آسودگی : آرامش
منتظر : چشم به راه
اوایل : آغاز
عهده : مسئولیت ، وظیفه
دلنشین : جذاب ، زیبا و قشنگ
لطیف : ملایم ، نرم
کوچ : مهاجرت ، از جایی به جای دیگر رفتن
بیایند : پیدا کنند
برمی خیزیم : بلند می شویم
پی در پی : پشت سر هم ، پیوسته
شگفتی : تعجب
پیشین : گذشته
ناچار : مجبور ، ناگزیر
باز می یابد : دوباره پیدا می کند
نهاده است : قرار داده است
دشواری : سختی
نشان : علامت ، نشانه
سپری شدن : گذشتن
پیمودن : طی کردن ، پشت سر گذاشتن
کمیاب : آنچه کم است ، چیزی که دسترسی
به آن راحت نیست
نیرومند : قوی ، دارای زور و قدرت
می ربایند : می دزدند ، با سرعت می گیرند
راه یابی : پیدا کردن مسیر
باعث : علت ، سبب
همتا : مانند ، شبیه
بی پروا : نترس ، شجاع ، بی باک
هیجان : شور و شوق
جفت : زوج ، دوتا
راه و رسم : روش
عهده : مسئولیت
التماس کنان : اصرار کنان
هیجان : شور وشوق
اعتراض کرد : ایراد گرفت
طفل : کودک ، بچه
لازم : واجب
شگفت زده : متعجب
فرصت : زمان
اصلا : ابدا ، به هیچ وجه
به خاطر : برای
قوی پیکر : نیرومند
اوقات : زمان ها ، وقت ها
برخاست : بلند شد
معنی کلمات درس سوم 3 فارسی چهارم راز نشانه ها
معذرت خواهی : عذرخواهی
گر : اگر
می لنگید : لنگ لنگان راه می رفت
آسیاب : دستگاهی برای آرد کردن گندم
زاغک : زاغ کوچک ، پرنده ای از خانواده کلاغ ها
قالب : قطعه ، تکه
برگرفت : برداشت
روبه : روباه
پر فریب : بیسیار حیله گر
حیلت ساز : حیله گر – مکار
اساس : پایه ، بنیان
گود افتاده بود : فرو رفته بود
خوار : حقیر
خار : تیغ
حدس زدم : گمان کردم
کرد آواز : شروع به آواز خواندن کرد
خوش آواز : خوش صدا
خوش خوان : خوش آواز
نبدی : نیست
مرغان : پرندگان
اندیشیدم : فکر کردم
حیات : زندگی
رد پا : جای پا
اثاث : وسایل ، ابزار
قضا : سرنوشت ، تقدیر
طعمه : خوردنی – خوراکی
بگشود : باز کرد
روبهک : روباه کوچک
جست : پرید ، جهید
بربود : ربود ، دزدید
معنی کلمات درس چهارم 4 فارسی چهارم ارزش علم
حکیم : دانشمند – فیلسوف
قصد : اراده کردن ، نیت
اندوخت : جمع کرد
قضا : تقدیر ، سرنوشت
تخته پاره : تکه چوب
برافراشته : بالا برده
افزوده می شد : اضافه می شد
چاره : راه حل – تدبیر
تعلیم : آموزش دادن
ماندنی : هر چیزی که قابل ماندن باشد
دل بخدا سپرد : به خدا توکل کرد
آموختنی : آنچه قابل یادگرفتن باشد
نیک نامی : معروف بودن به خوبی
سرمایه : اندوخته
چیزی نگذشت : مدت زیادی نگذشت
معنی کلمات درس پنجم 5 فارسی چهارم رهایی از قفس
بازرگان : تاجر
حبس : زندان ، بازداشت
دلتنگ : غمگین
شیرین زبان : شیرین گفتار
گران بها : با ارزش
غلام : نوکر ، خدمتکار
ارمغان : هدیه ، سوغات
کارمت : که برای تو بیاورم
خطه : سرزمین
فلان : اشاره به شخص نامعلوم
مشتاق : دارای شوق ، آرزومند
قضا : تقدیر ، سرنوشت
دلداری دهد : همدردی کند ، غم خواری کند
شکر سخن : شیرین سخن ، شیرین گفتار
گنبد کبود : منظور آسمان آبی است
غصه : ناراحتی ، غم
قافله : کاروان
پیغام : پیام
بازگو کردن : سخنی را دوباره گفتن
خواجه : بزرگ ، سرور ، تاجر
همتا : همانند ، مثل
زهره اش بدرید : ترسید
شگفت زده : کسی که تعجب کرده ، متعجب
زین : از این
خام : بیهوده
شادکام : خوشحال
شادکام : خوشحال
کنیزک : خدمتکار ، زنی که برده باشد
نشان : علامت ، نشانه
دریافت : دانست ، فهمید
گریستن : گریه کردن
بند : طناب
ماجرا : اتفاق
اسیر : زندانی
معنی کلمات درس ششم 6 فارسی چهارم آرش کمانگیر
نقص : عیب – کمی و کاستی
نبر : جنگ
آشتی : دوستی – صلح
گهر : مخفف گوهر – مروارید
استوار : پابرجا – پایدار
فرود آید : پایین بیاید
چاره : راه حل – تدبیر
سرپنجه : نیرومند – توانا
خاور : مشرق
پایداری : ایستادگی – مقاومت
قامت : قد و بالا – اندازه
بامداد : صبح زود – اول صبح
رشید : راست قامت – دلاور
تناور : تنومند – قوی
زمزمه : آوازی زیر لب و آهسته
خرم : شاد – خوشحال
چابک : تند و سریع
وارونه : برعکس
منتظر : چشم به راه
بازوان : بازوها
گام : قدم
تیزبال : سریع – تیز پرواز
تحقیر : کوچک شمردن
پیشنهاد : نظر – رای
بی تابی : بی قراری
اندوهگین : غمگین – غصه دار
بردباری : صبر – شکیبایی
ماهر : زبر دست
افراسیاب : فرمانده ی سپاه توران
کمان : ابزار تیراندازی
سامان دادن : منظم کردن
پولادین : ساخته شده از فولاد
دیرین : قدیمی
چست : چالاک و چابک
بران : برنده – تیز
پهن : گسترده – پهناور
گوارا : خوب و لذت بخش
جاودانی : همیشگی
گریزان : شتابان
تندر : صدای رعد
زیر گوشی حرف زدن : پچ پچ کردن
نیم روز : میان روز
معنی کلمات درس هفتم 7 فارسی چهارم مهمان شهر ما
حضور : حاضر بودن ، وجود
تپش : تپیدن ، جنبش
هین : بدان
نشاط : شادی ، شوق
هیجان : شور و شوق
پر توان : با قدرت ، توانا
بالاخره : سرانجام ، عاقبت
مشتاق : آرزومند
فعالیت : کوشش ، تلاش
لحظه شماری : انتظار کشیدن
خیره شدن : نگاه به چیزی بدون چشم برداشتن
تحسین آمیز : همراه با تعریف و تمجید
جنبش :حرکت – تکان
استقبال : پیشواز
بی صبرانه : بی طاقت ، نا آرام
رخسار : چهره
خروشان : پر سر و صدا
همهمه : سر و صدا
انبوه : بسیار زیاد
غوغا : سر و صدا
مشام : بینی
دلهره : نگرانی
اندوه : غم و ناراحتی
لطیف : ملایم – نرم
انبوه : زیاد – بسیار
پوشش : لباس
معنی کلمات درس دهم 10 فارسی چهارم باغچهی اطفال
خشنود : راضی ، خوشحال
طاق : سقف
مکتب: محل درس خواندن – مدرسه در گذشته
رونق داشتن : خوب بودن وضع کسب و کار
برگزیده شدن : انتخاب شدن
جویا : کنجکاو
اقامت گزیدم : در جایی ساکن شدم – ماندم
ذوق : شور و شوق – علاقه و توانایی
کنج : گوشه
استعداد : آمادگی ، توانایی
مقصود : خواسته ، آرزو ، نیت
اراده ، خواسته ، میل ، تصمیم
پشتکار : تلاش برای انجام کاری
دایر شدن : تشکیل شدن – ایجاد شدن
حرفه : شغل – پیشه – کار
طبع : ذوق ، استعداد
بهره رساندن : فایده داشتن ، مفید بودن
فروزان : تابان – درخشان – روشن
قریحه : ذوق – استعداد
عاجر : ناتوان – درمانده
ابداع : نوآوری – ایجاد کردن – چیزی از نو پدید آوردن
لبریز : پر ، لبالب
سرمش: الگو – نمونه
بام : پشت بام
دل سوز : مهربان – غمخوار
بردباری : شکیبایی – صبر
هما : پرنده ای افسانه ای که اگر سایه اش بر سر کسی بیفتد آن
شخص خوشبخت می شود
رحمت :مهربانی ،دلسوزی
ماسوا : موجودات – مخلوقات
رخ : چهره – صورت
نگین : سنگ قیمتی
متحیر : شگفت زده – حیرت زده
مدارا : با نرمی و ملایمت رفتار کردن
ابوالعجائب : پدر شگفتی ها یعنی بسیار شگفت انگیز
علم کند : معرفی کند ، مشهور سازد
مسکین : فقیر – تهیدست
کرم :لطف – جوانمردی
آیت : نشانه – دلیل
مدارا : با نرمی و ملایمت رفتار کردن
معنی کلمات درس یازدهم 11 فارسی چهارم فرمانده دل ها
دلتنگ : غمگین
مانع : سد – جلوگیری
محور : اساس ، مبنا
مقابله : رویارویی ، مواجهه
مسئولیت : سرپرستی یک کار مهم ، بر عهده داشتن وظیفه ای
اعتقاد : باور
به شدت : زیاده از حد – بسیار زیاد
محتاج : نیازمند
عملیات : فعالیت ها – کارها
متجاوز : کسی که به دیگران ظلم کند – ستمگر
خیره شدن : توجه عمیق – نگاه کردن بدون برداشتن چشم
نظاره کردن : نگاه کردن – تماشا کردن
دژ : حصار – قلعه
سقوط : افتادن
تسخیر ناپذیر : مکان یا چیزی که به آسانی نتوان آن را به دست آورد
دم : لحظه ، زمان کوتاه
شوق : میل ، علاقه فراوان به چیزی
وصف ناپذیر : غیر قابل توصیف ، وصف نشدنی
نفوذناپذیر : غیر قابل نفوذ
مقابله : رویایی ، مواجهه
بی وقفه : بی درنگ – بدون توقف
گذرگاه : محل عبور – جای گذر
سقا : کسی که به تشنگان آب می دهد
ترجیح دادن : برگزیدن ، برتری دادن چیزی یا کسی بر دیگران
معنی کلمات درس دوازدهم 12 فارسی چهارم اتفاق ساده
سطر : یک خط از نوشته
حسرت خوردن : افسوس داشتن
حسرت: اندوه
شوق : خوش حالی – شادی
لاشه : جسد
سرایت کند : منتقل شود
غلتید : غلت خورد
بی صدا : ساکت
حومه : اطراف
مختصر : کم – کوتاه
پاسبانی : نگهبانی – پاسداری – مراقبت
مثل : مانند
گمان : خیال
صمیمی : یکدل – همدل
از گوشه چشم نگاه کردن : پنهانی نگاه کردن
اسرار : جمع سر – رازها
اکنون : حالا
معنی کلمات درس سیزدهم 13 فارسی چهارم لطف حق
در فکند : انداخت – رها کرد
رب جلیل : خدای بلند مرتبه و بزرگ
خرد : کم سن و سال – کودک
حسرت : اندوه – افسوس
کاین : که این
اینک : اکنون – حالا
اندر : در
عدل : انصاف – عدالت – رعایت برابری
بنده پروری : لطف و مهربانی کردن
دایه : پروش دهنده – پرستار کودک
شیوه : راه – روش
طغیان : بالا آمدن آب دریا – سرکشی و نافرمانی
لطف ک محبت و مهربانی
به که : بهتر است که
گاهواره اش : گهواره ی او
خوش تر : خوب تر – راحت تر
وحی : پیامی که از طرف خداوند نازل می شود
شنیدسم : شنیده ام
صلاح : شایسته – مصلحت
شهباز : نوعی پرنده شکاری سفید رنگ
کهنسال : پیر – سالخورده
تاخت : حمله کرد – هجوم آورد
تازان : با سرعت – شتاب
زه : چله کمان
بگسست : پاره شد
حی داور : پروردگار
از پی اش : به دنبال آن
پران : در حال پریدن – در حال پرواز
اجل : پایان زندگی – زمان مرگ
نگون اقبال : بدبخت
کمان : ابزار تیر اندازی
برکف : در دست
قضا : سرنوشت
صیاد : شکارچی
معنی کلمات درس چهاردهم 14 فارسی چهارم ادب از که آموختی ؟
مشک : ماده روغنی بسیار معطر و خوش بو
اندوخت : جمع کرد – گرد آوری کرد
چندان : هر مقدار – هر اندازه
طبله : صندوقچه
غازی : جنگجو
طبق غازی : طبلی که پیشاپیش لشکر به صدا در می آمد – طبل
جنگی
پرهیزکردن :دوری کرد – خودداری
آموخت : یاد گرفت – یاد داد
عطار : عطر فروش
ناپسند : بد نامناسب
معنی کلمات درس پانزدهم 15 فارسی چهارم شیر و موش
بیشه : جنگل – جنگل کوچک
موشک : موش کوچک
خفته : خوابیده – به خواب رفته
متغیر : خشمگین – عصبانی
لابه : التماس
حول و حوش : اطراف – دور و بر
خلاص : رهایی
صید : شکار
وحوش : جانوران وحشی – جانوران اهلی نشده
خطا کار : گناهکار – کسی که کار نادرستی انجام داده است
مغفرت : بخشش گناهان – آمرزش
بازیگوش : کسی که بیشتر به فکر بازی و تفریح است
حاصل کرد : به دست آورد
یک غازی : بی ارزش – ناچیز
بشتافت : شتابان رفت – تند تند رفت
هراس : ترس – احساس نگرانی
ناهماهنگی : بی نظمی
متفکرانه : در حال تفکر – اندیشمندانه
مرور : مطالعه مطلبی به صورت سریع – تندخوانی
تعلق داشتن : وابستگی داشتن – مال کسی بودن
تحمل : صبر – شکیبایی
حدس زدم : گمان کردم – فکر کردم
فاش : آشکار – ظاهر
قطعات : قطعه ها – تکه ها
وادار کردن : مجبور کردن
سابق : گذشته – قبل
معنی کلمات درس شانزدهم 16 فارسی چهارم پرسشگری
معلق : آویزان
واپسین : آخرین – پایانی
فلان : اشاره به شخص نامعلوم
دانش اندوزی : علم آموزی – فراگیری دانش
فلان : اشاره به شخص نامعلوم
فیلسوفان : جمع فیلسوف – دانشمندان
در گذرم : بمیرم – از دنیا بروم
فزای : بیفزای – اضافه کن
رامش : آرامش – آسودگی
میاسای : دست از تلاش برندار
بهره رساندن : فایده داشتن – مفید بودن
برنا : جوان
معنی کلمات درس هفدهم 17 فارسی چهارم مدرسه ی هوشمند
لمسی : قابل لمس
دلنشین :جذاب – قشنگ
نمایان : آشکار
مجازی : غیر واقعی
معرفت :شناخت
فناوری : استفاده از علم در کارهای مختلف مانند پزشکی و …
باز آی : برگرد
طعم : مزه
کامران : پیروز – موفق
بی ثمر : بی فایده
کژ : کج
تلف کردن : نابود کردن – تباه کردن
کج گفتن : سخن نادرست گفتن
حامی : نگهبان
ثنا : ستایش – ستودن
ذات : وجود – هستی
ناظر : بینا
فضل : بخشش
احسنت : آفرین
صواب : درست – راست
علاف : بیکار
مستجاب : پذیرفته شده – برآورده شده
هاج و واج : شگفت زده – گیج
توفیق : موفقیت – کامیابی
لفظ : زبان
الها : خدایا
رحمت : مهربانی – بخشایش
طفل : کودک
رسول الله : پیامبر خدا
رطب :خرما
منع کردن : مانع شدن – باز داشتن
pdf معنی کلمات درس به درس فارسی چهارم دبستان
کلام پایانی:
در انتها امیدواریم که مقاله معنای کلمات کتاب فارسی پایه چهارم دبستان ، برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد و توانسته باشید تا از آن استفاده و بهره برده باشید.یادگیریتو حامی تمام دانش آموزان باهوش و پرتلاش.
حتما در بخش نظرات برای ما درباره معنی کلمات فارسی چهارم نظر خود را بگذارید.
مطالب پیشنهادی:
هم خانواده کلمات درس به درس فارسی چهارم دبستان
کلمات مخالف یا متضاد فارسی چهارم دبستان درس به درس
بهترین برنامه ی که تا حالا دیدم