یادگیریتو
هر آنچه برای یادگیری نیاز دارید

معنی کلمات فارسی پنجم دبستان درس به درس

0

در این مقاله معنی کلمات فارسی پنجم +pdf ( پی دی اف ) به صورت درس به درس از کتاب فارسی پنجم تهیه شده است و شامل معنای تمام واژگان و لغات مهم کتاب فارسی کلاس پنجم می باشد که برای یادگیری آسان شما دانش آموزان تیزهوش و عزیز آماده شده است.

معنی کلمات درس اول 1 فارسی پنجم تماشاخانه

 

آفرینش: خلقت، به وجود آمدن
سنگلاخ: زمینی که در آن سنگ فراوان باشد
هیس: ساکت
مخملی: از جنس مخمل، مثل مخمل نرم

تماشاخانه: جایی که در آن چیزی نمایش داده
می شود
شگفتی ها: عجایب، پدیده های عجیب
لطیف: زیبا، نرم
تماشاگه: محل تماشا و گردش
مقایسه کنیم:بسنجیم
تأمل: اندیشه، درنگ
کردار: عمل، رفتار
نگاشته: نوشته
دهقان: کشاورز
تاک: درخت انگور
شاخساران: درختان انبوه و پر شاخ و برگ
گل بوته: بوته گل
باز: دوباره
سر زده: بی خبر
نارون: درختی برگ ریز که در همه جا
پراکنده و از جمله درختان جنگلی نقاط معتدل
از هم گسیخت: از هم جدا شد، پاره شد
سربه فلک کشیده: بسیار مرتفع، بلند
عالمان: دانایان
گوارا: مطبوع، دلچسب
موضوع: مطلب
شکننده: ظریف، نازک
سرشار: لبریز، پر
پدیده: چیز تازه
عجیب: غریب، شگفت آور
درنگ: توقف، سکون
رنگ رنگ: دارای رنگ های مختلف
بستان: باغ
کوته: کوتاه
برگ نو: برگ تازه
کهن: قدیم ،گذشته
سردر می آورد: می رویند و رشد می کنند
توصیف: وصف کردن
تالاب: جایی که در آن آب جمع شود و بماند
رفته رفته: آرام آرام
نغمه خوان: آواز خوان
آشیان: لانه، خانه

 

معنی کلمات درس دوم 2 فارسی پنجم فضل خدا

 

مغرور: خودخواه، متکبر
به شگفت آمد: تعجب کرد
جذب: چیزی را به سوی خود کشیدن
مشخص: معلوم

فضل: بخشش
بحر:دریا

تاثیر: اثر کردن
شاخ برهنه: شاخه بدون برگ و میوه
بنی آدم: انسان
شاخسار: شاخه های درختان
از پشت کوه بیرون آمد: طلوع کرد
بر:خشکی
لیل: شب
اجزا: جمع جز، بخش ها
سراغ: در جستجوی چیزی رفتن
غرور: سربلندی
خود بینی: غرور، تکبر
نسیم ملایم: باد آرام
گلبرگ: برگ گل
تحسین می کرد:آفرین می گفت
خورشید نورش را پنهان کرد: غروب کرد
برکه: آبگیر
خاک مرده: خاک خشک و بی حاصل
بیخ: بن ، اساس
توحیدگوی: ستایش کننده
زمزمه: نغمه، سرود، آواز
جالیز: کشتزار خربزه
از کار خدا سردر نمی آورم: متوجه رازهای
خدا نمی شوم
شکرت: شکر تو را
شمار کردن: شمردن، حساب کردن
که: چه کسی
انجم: ستارگان
نهار: روز
خالق: آفریننده
کردگان: درخت گردو
ناگهان: غیر متنظره
حسرت می خورند: افسوس می خوردند
بلای وحشتناکی: گرفتاری سختی
تشکر: سپاس گزاری
لب به سخن باز کرد: شروع به حرف زدن کرد

معنی کلمات درس سوم 3 فارسی پنجم رازی و ساخت بیمارستان

 

بلند آوازه: معروف، مشهور
سمت: سو ، طرف
دانایی: آگاهی
سربلندی: سرافرازی
رهنمای: راهنما

روزگاران کهن: زمان های قدیم
بخش: فسمت، جا، مکان

گرمابه: حمام محلی
تصمیم گرفتند: اراده کردند
در دل خندیدند: مسخره کردند
شگفت زده: متعجب، متحیر
خلاصه: به هرحال، کوتاه شده

شکوه: جلال ، بزرگی
اندیشه: فکر
فاسد: معیوب، خراب
فرق: تفاوت، اختلاف
دلگشای: خوشایند
سرا: خانه
گرای: گراییدن، میل داشتن
بلند: دراز، افراشته
دست گیرد: کمک می کند
هر دو سرا: دنیا و آخرت
گزند: آسیب ، ضرر
پرس و جو: پرسیدن
طبیب: پزشک
هوس: آرزو، میل
فرا خواند: صدا زد، دعوت کرد
خون سردی: بردباری ، آرامش
پاکیزه تر: تمیزتر، پاک تر
پدرش را از دست داده بود: پدرش فوت
کرده بود
دست بردار نبود: آن را رها نمی کرد
هوشیاری: باهوشی ، آگاهی
برنا: جوان
خرد:عقل

 

معنی کلمات درس چهارم 4 فارسی پنجم بازرگان و پسران

 

فروغ: روشنایی ، پرتو
نهان: خوبی ، پسندیده بودن
آراست: زینت داد
معلوم: مشخص
بی شک: بی تردید ، بی گمان

بازرگان: تاجر
گرد خود: دور خود
مقام: رتبه
خصلت: خلق و خوی، صفت
روی برگرداند: برگردد، پشت کند، پشیمان
شود
مراقبت: نگهداری
تهیدست: فقیر، مسکین
خشنود: راضی، شاد
کسب: درآمد، کار
گمنام: بی نام و نشون
اندوختن: جمع کردن، پس انداز کردن ،
ذخیره کردن
کاهلی: تنبلی، سستی
اسباب: سبب ها ، علت ها
غفلت: بی توجهی ، بی اعتنایی
هلاک: نابود
حوادث: رویدادها، پیش آمدها
معمولا: بیشتر اوقات
شناخته شده: در این جا معروف
نیکویی: خوبی ، پسندیده بودن
نهان: مخفی
پروردن: پرورش دادن، تربیت کردن
چارپایان: حیواناتی که دو دست و دو پا دارند
بکوشید: سعی کرد ، تلاش کرد
فضیلت: نیکویی ، برتری
موذی: آزار دهنده
بهره گیرند: استفاده ببرند

معنی کلمات درس پنجم 5 فارسی پنجم چنار و کدوبن

 

غصه: غم، رنج
به آرامی: به آهستگی
اصلا: هرگز
مقداری زر: کمی طلا
دفن کرد: زیر زمین پنهان کرد
باز نیافت: پیدا نکرد

مهرگان: اوایل پاییز
جوانه می زد: شکوفه می داد
معجزه آسا: شبیه معجزه، عجیب
رسیدگی می کرد: مواظبت می کرد
هیجان انگیز: شوق آور ، ایجاد کننده ذوق
به عنوان: به نام ، به سمت

کدوبن: بوته گل
قد کشید: رشد کرد، بزرگ شد
ازو: از او
داوری: قضاوت
غازی: بند باز
کهن سال: پیر ، قدیمی
باور: یقین ، اعتقاد
کاهلی: سستی، تنبلی
روزها پشت سرهم آمدند: روزها به سرعت
طی شد و گذشت
خبرهای مهم را با صدای بلند به اطلاع مردم می رساندند
هجوم آوردند: حمله کردند
اشتیاق: آرزومندی ، شوق
مطمئن باش: آسوده باش ، خیالت راحت باشد
مواظبت کردم: نگهداری کردم
سرزنش: نکوهش ، ملامت
حاکم: قاضی ، فرماندار
طبیب: پزشک
جمله: همه
نرمی: نرم بودن، مهربانی
بستد: گرفت
زر طلبید: طلا را خواست
درمان نداشت: راه حلی پیدا نکرد
حاصل کنم: بدست آوردم
باد مهرگان: باد پاییزی
آنگه: آن گاه
عجیب: شگفت آور
امپراتور: پادشاه
جارچیان: کسانی که در روزگاران گذشته
درستی: خشونت
باز داد: پس داد
معلق: آویختن ، آویزان شدن
تحسین: آفرین گفتن
اعتماد: اطمینان کردن
فلان: شخصی غیر معلوم
اشارت: اشاره ، نشان دادن

معنی کلمات درس ششم 6 فارسی پنجم سرود ملی

 

پاینده: استوار، جاویدان
احساسات: هیجانات ، عواطف
اعتقادات: باورها ، عقیده ها
شور انگیز: هیجان انگیز

اهتزاز:جنبش، حرکت
نواخته: سروده، خوانده

تفکر: اندیشه ، فکر
به خصوص: مخصوصا
موزون: خوش آهنگ ، آهنگین
سر زد: طلوع کرد
افق: کناره، کرانه آسمان
مهر: خورشید
خاوران: مشرق

تقویت کند: نیرومند سازد
ایمان: عقیده، باور
در جهان می درخشد: در دینا معروف و
مشهور بود
گام های استوار: قدم های محکم
فروغ: روشنایی
حق باوران: کسانی که به حق و حقیقت باور
داند، دینداران
فر: شکوه، جلال
سراسر: تمامی، همه جا
خرمی: شادابی
اندرون: داخل
گهر: مخفف گوهر، مروارید، سنگ های با
ارزش
غرور: سربلندی
تصور کنید: مجسم کنید، گمان کنید
مهر: محبت
پاینده: جاودان
در: مروارید
پرگو: پر حرف
نو ایزدی: پرتو و نور خدایی
رهنما: راهنما
از خود گذشتگی: ایثار
ضامن: کسی که مسئولیت کاری را می پذیرد،
مراقبت کننده
مرز: خط فرضی بین دو کشور
بدان: جمع بد
پیشه: کار ، شغل ، حرفه
سربلندی: افتخار
خوشا: چه قدر خوب

سررشته : آمیخته
ار: مخفف اگر
عنبر نسیم: خوش بو
سیم: سکه
پیکر: جسم
نپرورم: پرورش ندهم

معنی کلمات درس هشتم 8 فارسی پنجم ذفاع از میهن

خیره کننده: جالب
جلال: عظمت
تاخت و تاز: حمله و هجوم
انبوه: بسیار
هخامنشی: یکی از سلسله های ایرانی
تاسیس کرد: بنا کرد
به شمار می رفت: به حساب آمد

مباد: نباشد
بدین: به این
بوم و بر: سرزمین
سلسله: پادشاهی
پارس: فارس
چابک: چالاک
یال: موی گردن شیر و اسب
گویی: انگار
مانع: بازدارنده
خرد: کوچک
برآمدگی: برجستگی
هجوم: حمله
با خاک یکسان کرد: همه چیز را نابود کرد
به نومیدی گرایید: دلسرد شد
آهنگ ایران کرد: تصمیم گرفت به ایران برود
چیرگی: برتری و تسلط
خانمان: خانه و کاشانه
گلگون: سرخ شده به رنگ خون
ناگوار: ناپسند
غرق اندوه شد: بسیار غمگین شد
سپاه عظیم: لشکر بزرگ
پیکار: جنگ
ایستادگی: مقاومت
مقدونیه: نام شهری در یونان زادگاه اسکندر
ناگوار: ناپسند
اوضاع: شرایط وضعیت

معنی کلمات درس نهم 9 فارسی پنجم نام آوران دیروز، امروز و فردا

 

معاصر: هم زمان و هم دوره
هسته ای: مربوط به انرژی هسته ای
لحن: نوع آهنگ
نگاهم دوخته شد: کنایه از زل زدن
تحویل دادم: سپردم
روانه شدیم: حرکت کردیم
منظم:مرتب
چیده شده بود: مرتب شده بود
مزاحم نمی شوم :زحمت نمیدهم

موضوع: مطلب
خوش نما: زیبا و آراسته
خیره : زل زدن
محو شدن: با تمام وجود تماشا کردن
بزرگ مردان: مردان بزرگ
دیروز و امروز: گذشته و آینده
جلب کرد: جذب کرد
کشمکش: دعوا
فصل کتاب: قسمتی از کتاب
فناوری: بهره از دانش جدید در کارهای صنعتی و کشاورزی و پزشکی
جالب: جذاب و شایسته
تعریف: بازگو کردن ، معنی کردن
ناگزیر: حتما
ان شاالله: اگر خدا بخواهد
متوجه کرد: توجهش را جلب کرد
دلاوران: جنگجویان و دلیران

معنی کلمات درس دهم 10 فارسی پنجم نام نیکو

 

استعداد: ذوق، توانایی
فوق العاده: غیرعادی ، غیر معمولی
قلم مو: قلم مو دار مخصوص نقاشی
مشغول کرد: او را به انجام کار وادار کرد
دلنشین: خوشایند، پسندیده

کنجکاو: جست و جو گر
جست و جو کننده: جست و جو کننده
شبانگاه: به هنگام شب

تشویق: تحسین، آفرین گفتن
مراقب: نگهبان
آفت:آسیب ، بلا ، زیان
غرور: در این درس به معنی خود خواهی و مغرور شدن است
خیال انگیز: آن چه سبب تخیل می شود
بکشد ; (در ذفتر ان ها نیز بکشد) نقاشی کند، طراحی کند
شفافیت: صاف وروشن بودن ، آشکار بودن
سختی کوه: محکم بودن کوه
خشت: آجر خام
تحسین آمیز: همراه با ستایش و افرین
زمزمه: زیر لب سخن گفتن
سپیده دم: سحرگاه ، بامداد
هیجان: شور ، ذوق ، اشتیاق
کلّه: رمه چهارپایان
سرخ شده بود: در این درس خجالت کشیده بود
بی صبرانه: بدون تحمل، بدون شکیبایی
به به: کلمه تحسین ، آفرین
سوگوار: مصیبت زده ، اندوهگین، ماتم زده
ستوده اند: ستایش کرده اند، تحسین کرده اند
ضایع:تباه شده، تلف شده
نیم رخ: نصف صورت، منظره نصف چهره
کارش گره خورد: کنایه از دچار مشکل شدن
ضامن آهو: لقب امام رضا(ع)
ضامن: کسی که مسئولیت کاری را می پذیرد، نگهداری و مراقبت کننده از چیزی
نگاره: نقش ، صورت ، نقاشی
مطمئن: آرام ، آسوده ، با اطمینان
نام آشنا: شناخته شده ، معروف ، مشهور

معنی کلمات درس یازدهم 11 فارسی پنجم نقش خردمندان

 

آشوب : فتنه ، شور و غوغا
هلاکو : اسم یکی از نوادگان چنگیز خان
قلب مردم را در هم فشرد : به کنایه مردم

خانمان سوز : ویرانگر
مغولان : اقوامی زرد پوشت با چند طایفه که در قسمت آسیای شرقی بودند
سایه وحشت : اثر ترس ، نشانه ی بیم و هراس

زیرکانه : خردمندانه
ایجاد کند : به وجود آورد ، بسازد
عجیبی : شگفت آور
هراس انگیز : ترسناک ، وحشتناک
قتل عام : کشتار گروهی ، قتل دسته جمعی
مامور کرد : کسی را به انجام کاری گذاشتن
قلعه : ساختمان محکم و بلند برای دفاع از
دشمن ساخته می شد
مهیب : ترسناک
گمان می کردند : تصور می کردند
ایران را ناراخت کرد
دینار : سکه طلا ، پول و ثروت
مشاور : راهنما
جذب : جیزی را به سوی خود کشیدن ، کشش
رصدخانه : مکانی که در آن ستاره شناسان
ستارگان را مشاهده و بررسی می کنند
مراغه : نام شهری است
به کار گیرد : استفاده کند
تشتی : ظرف های بزرگ و پهن
چیرگی : برتری ، تسلط
نسخه برداری : رونویسی کردن
همت : قصد و اراده
آثار : جمع اثر ، نشانه ها
حادثه ی ناگوار : پیش آمد ناپسند
حوادث : رویدادها ، اتفاق ها
پیش بینی : غیب گویی ، عاقبت اندیشی
امکانات : ابزارها و شرایط مناسب
تاسیس کردن : بنا کردن ، پایه پذاری کردن
اداره می شدند : مدیریت می شدند
نظامیه : مدرسه های تاسیس شده توسط نظام الملک
تحصیل کرده است : درس خوانده است
شمار کتحقیق : مطالعه
پر فروغ : پر نورتاب : تعداد
از میان می رفت : نابود می شد
ولایت : سرزمین
تدبیر : اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حل

معنی کلمات درس سیزدهم 13 فارسی پنجم روزی که باران می بارید

 

تصویر : نقشه ، عکس
بوستان : باغ
دیدنی تر : تماشایی تر
انتظار داشت : توقع داشت

دکان : مغازه
رهگذران : عابران
بی اختیار : ناگاه و بی اراده
تمیز : پاکیزه
لذت بردن : احساس خوشی کردن
مخصوصا : به ویژه
جامه : لباس
نرگس : نام گل – نام مادر امام زمان
رسم : آیین – روش
مشغول : سرگرم
از قول من : از طرف من
خیره شدن : چشم دوختن ، زل زدن
سوار سبز پوش : امام زمان
عود : نوعی چوب خوشبو
جاودان : همیشگی
پیشواز : استقبال
فواره : بالا رفتن آب با فشار

 

معنی کلمات درس چهاردهم 14 فارسی پنجم شجاعت

 

کمال : آراستگی
متانت : سنجیده رفتار کردن

ایستادگی کند : مقاومت کند
نهراسد : نترسد
ناپسند : رشت

شریفی : بزرگواری
همنوع : دو یا چند نفر از یک نوع
تدبیر : اندیشیدن
مهارت : ماهر بودن
پسندیده : نیکو
عقب نشینی : به عقب رفتن
نکوهیده : زشت – ناپسند
رخ دهد : اتفاق بیفتد
عاقبت : سرانجام – پایان کار
می پرهیزند : دوری می کنند
خودداری : دوری
مکان ناامن : جای خطر ناک
رویارویی : روبرو شدن
چاره جویی : تدبیر و چاره اندیشی
صحنه ی نبرد : میدان جنگ
تضمین می کند : به عهده می گیرد – ضمانت
جهل : نادانی

معنی کلمات درس پانزدهم 15 فارسی پنجم کاجستان

 

آشنا : دوست
تامل کن : فکر کن
تحمل کن : صبر کن
نرمی : مهربانی
ملایم : آرام

خطوط : خط ها
سیم پیام : سیم تلفن
رگبار : باران تند و درشت
تازیانه : رشته از چرم کهه برای زدن استفاده می شد
نام یافت : نامیده شد
پیش از آن که : قبل از آن که
پسرک : پسر کوچک
خودرو : ماشین
مسیر : راه
آسیب دیده : مجروح
کم کمک : آرام آرام
پا گرفت : استوار شد و رشد کرد
سرنگون شدن : واژگون شدن
مراقبت کردن : نگهداری
محصول : حاصل
پیمودن مسافتی : طی کردن راهی
ویلون : ساز موسیقی
نصحیت : پند و اندرز
احتیاج دارم : نیاز دارم
مطمئن شوی : یقین پیدا کنی
بلافاصله : بدون درنگ و معطلی
غلام : بنده
محنت : رنج ، درد
نیازموده : تجربه نشده
در نهاد : آغاز کرد
ملاطفت : مهربانی
ملک : پادشاه
به دل پسرک نشست : کنابه پسرک از آن
صدا خوشش آمد
مایل بود : میل داشت
مدارک : مدرک ها و درجه های علمی
غایب : پایان ، نهایت
کرم : لطف
باری چند : چند باری
غوطه خورد : غرق شد
آزرده : رنجیده
حکیمی : طبیبی
حکم : دانش ، دلیل خردمندانه
طریق : راه و روش
خامش : مخفف خاموش و ساکت
سکان : وسیله ای برای هدایت کشتی
برآمد : بالا آمد وارد کشتی شد
پسندیده آمد : پذیرفت
جامه : لباس

معنی کلمات درس شانزدهم 16 فارسی پنجم وقتی بوعلی ،کودک بود

 

سیما : چهره
بگذاریم : اجازه دهیم
واگذار کن : بسپر

تازه از بستر بیماری برخاسته بود : تازه خوب شده بود
بهبودی : تندرستی
شکرانه : کاری که برای سپاس انجام می شود ، مبارکی
رحمت : لطف و مهربانی

حیرت آور : شگفت آور ، تعجب آور
حقیقت : واقعیت
بی رنگ : رنگ پریده
ناگهانی : غیر منتظره ، پیش بینی نشده
سفارش : درخواست انجام کاری – توصیه
حیرت زده : سرگشته – شگفت زده
دست بردار نبود : اصرار می کرد
نذر کرده ایم : دادن مال یا چیزی یا انجام کاری در راه خدا
سپیده دم : بامداد ، سحرگاه
سر در کتاب دارد : کنایه از سرگرم خواندن کتاب است
فرا گرفتن : آموخت
اشک شوق : گریه از شادی
دل خوشی : شادمانی ، خوشحالی

ماجراها: داستان ها
دم به دم: پی در پی، مدام
شب وروز نمی شناسد: کنایه تمام وقت کاری را انجام دادن
پشتکار: توان ، جدید
دلبستگی بی اندازه : علاقه – محبت
نادیده بگیرم : منصرف شوم ، در نظر نگیرم
فرصت : مهلت ، زمان
پارسی : فارسی
نامدار : مشهور
آسوده خاطر : آسوده دل – خیال راحت
تامل : اندیشه
ماهری : زبر دستی – مهارت
رویداد : حادثه
جهش : حرکت ناگهانی
نقل می کرد : تعریف می کرد
چشم به دهان او دوخته بود : کنابه به دهان او خیره شده بود که در حال حرف زدن بود
به ستوه آمدن : خسته شدن
برقی در چشمانش : نور امید و شادی در چشمانش
دچار : گرفتار
گران سنگ : سنگ بزرگ و سنگین
تیره دل : سیاه دل – نامهربان
سخت سر : مقاوم – سرسخت – لجباز
زور آزمای : کسی که با دیگران دست و پنجه
روی گشاده : چهره خندان و شاداب
کنجکاو : جست و جو گر
ابرام : پافشاری کردن در کاری
بسی : بسیار
به نرمی : آهسته
سخت : محکم
کرم کرده : لطف کن
کاوید : جست و جو کرد – تلاش کرد
خارا : نوعی سنگ محکم و سخت
یاس : ناامیدی
ناید : نمی آید
آرام و قرار از کف داده بود : کنایه از صبر و تحمل او پایان یافته بود
کوهسار : زمینی که در آن کوه است – کوهستان
ناگه : مخفف ناگهان
گرت : مخفف اگر تو
سهل : آسان
نرم کند – پهلوان
در استاد : پافشاری کرد – اصرار کرد
نیک بخت : خوش بخت – خوش اقبال
ناید به بار : سود و فایده ای به دست نمی آید

معنی کلمات درس هفدهم 17 فارسی پنجم کار و تلاش

 

ملک : سرزمین ، قلمرو
خونابه خوردن : رنج بسیار کشیدن
میازار : اذیت نکن ، آزار نرسان
سور : جشن و مهمانی

سلیمان : نام یکی از پیامبران الهی که بر حیوانات ، جن و انسان ها فرمانروایی می کرد
موری : مورچه ای
وزان : مخفف و از آن
گران : بزرگ و سنگین
گنج : گوهر ها و چیزهای قیمتی
همواره : همیشه
کامکاری : نیک بختی ، خوش بختی
رسم : روش ، شیوه
کاه : علف
سعی : تلاش و کوشش
فارغ : آسوده ، راحت
به تندی : به سرعت
مسکین : بینوا ، نیازمند
تدبیر : اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه
حلی برای مشکل
عاقل : دانا ، عالم
قناعت : قانع بودن
توشه : خوراک و آذوقه سفر
حضور یافته ام :مشرف شده ام ،آمده ام
جایگاه : مرتبه ، درجه
رحمت حق بر آنان باد : لطف خدا بر آنان باد
شوق آموختن : علاقه به یاد گرفتن
بردباری : شکیبایی ، صبر
هشیاران : عاقلان ، دانایان
گه : مخفف گاه
آداب : رسم و روش
معین کرد : مسخص کرد
پر مهر : پر از عشق و محبت
اثر گذار : تاثیر گذار
ماندگار : پایدار ، ماندنی
بینا : آگاه و هوشیار
پیرایه : آنچه سبب زیبایی شود ، ابزار
آراستن ، زیور و زینت
اینک : حالا
پیشگاه : صحن
بدگویی حسودان : بد گفتن و به زشتی یاد
کردن انسان های حسود
رانده شده : اخراج شد
خوارزم : نام سرزمینی که ابوریحان در آن زندگی می کرد
مکتب : مدرسه ، دبستان
از بر کردم : حفظ کردم
اختر شناسی: ستاره شناسی ، نجوم
حکمت : دانش و معرفت و علم
ناگزیر : ناچار
مهارت : ماهر بودن در کاری
حساب کردن : شمردن
کسب علم و معرفت : به دست آوردن
علم و دانش
مهرگان : پاییز ، اوایل پاییز
دانستم : فهمیدم ، دریافتم
نان آور خانه : کسی که مایحتاج خانواده را
فراهم می کند
یاور : یاری کننده
عالمان : دانایان ، خردمندان
مردم عادی : عامه ی مردم
دیار : سرزمین ، ناحیه
پژوهش : تحقیق
عزم : قصد ، اراده
شدم : رفتم
در دل داشت : قصد و نیست داشت که به خانه کعبه برود
به سبب : به علت
پس از درگذشت مادر : پس از فوت مادر
راهزنی : غارتگری
خردمندانه : عاقلانه
چه بسا : بسیار ، فراوان
پرسشگر : سوال کننده
هوشمندی : آگاهی
دینار : سکه ی طلا
توشه‌ی من است : خوراک و آذورقه سفرم است
ناپسند : نکوهیده ، زشت
سکه : پول فلزی
صادق : راستگو
خاکیان : اهل خاک ، مردم و انسان ها
برکرده اند : بلند کرده اند
خاکدان : دنیای خاکی ، این جهان
ضمیر : باطن
صمیمی : بسیار نزدیک
هم نشین : دوست
بپرور : پرورش بده
غافلان : نادانان
نیک : خوش – خوب
ملک: پادشاه
لطف : مهربانی ،رحمت
پرتو : روشنایی
معرفت : شناخت و علم

pdf معنی کلمات درس به درس فارسی پنجم دبستان

 

کلام پایانی:

در انتها امیدواریم که مقاله معنای کلمات کتاب فارسی پایه پنجم دبستان ، برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد و توانسته باشید تا از آن استفاده و بهره برده باشید.یادگیریتو حامی تمام دانش آموزان باهوش و پرتلاش.

حتما در بخش نظرات برای ما درباره معنی کلمات فارسی پنجم نظر خود را بگذارید.

 

مطالب پیشنهادی:

هم خانواده کلمات درس به درس فارسی پنجم دبستان

کلمات مخالف یا متضاد فارسی پنجم دبستان درس به درس

کلمات سخت املایی‌ فارسی پنجم دبستان

معنی شعر های فارسی پنجم دبستان درس به درس

5/5 - (2 امتیاز)
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.