معنی کلمات فارسی ششم دبستان درس به درس

در این مقاله معنی کلمات فارسی ششم +pdf ( پی دی اف ) به صورت درس به درس از کتاب فارسی ششم تهیه شده است و شامل معنای تمام واژگان و لغات مهم کتاب فارسی کلاس ششم می باشد که برای یادگیری آسان شما دانش آموزان تیزهوش و عزیز آماده شده است.
فهرست مطالب
پنهان
معنی کلمات درس اول 1 فارسی ششم معرفت کردگار
خلق : مردم
زار : ناتوان ، ضعیف
خالق: آفریدگار ، خلق کننده
غنیمت : فرصت مناسب ، سود
سپاس داری : سپاس گزاری ، شکرگزاری
مشاجره : بحث – نزاع
ربیع : بهار
غنیمت : چیزی که بدست می آید – فرصت مناسب
بباید : لازم و شایسته است
گلشن : گلستان
موزون : دارای وزن و آهنگ سنجیده
حک : کندن – تراشیدن
اندیشه کردن : فکر کردن
معرفت : شناخت
قمری : پرنده ی خاکستری رنگ و کوچک تر از کبوتر
غفلت : نادانی ، بی توجهی
نظر : عقیده ، فکر
مرغزار : چمنزار ، سبزه زار
هوشیار : انسان خردمند
گردون : آسمان
معنی کلمات درس دوم 2 فارسی ششم پنجره های شناخت
خلقت : آفرینش
جالب : آنچه علاقه ی کسی را به خود جلب می کند – در خور توجه
عجله : شتاب کردن در کاری
لابد :گویا ، انگار
درنگ : صبر ، توقف ، تاخیر
فهم : فهمیدن و دریافتن چیزی
تفکر :اندیشه ، اندیشیدن
شباهت : شبیه بودن ، همانند بودن
به راستی : به درستی
پدیده : آن چه وجود دارد ،چیز
اشیا :چیزها ، شی ها
پسندیده : خوب ، نیکو
پایبند باشیم :عهده دار باشیم
مشاهده : دیدن ، با چشم دیدن
شگفت زده : همراه با تعجب
عملکرد : فعالیت ، حاصل و نتیجه ی کاری
موضوع : مطلب ، آنچه درباره آن گفتگو می شود
کشف : آشکار شدن ، پی بردن به وجود چیزی
هراسیدن : ترسیدن
معنی کلمات درس سوم 3 فارسی ششم هوشیاری
پیوسته: همیشه
میپیمود: راه را طی می کرد
قصد: تصمیم، منظور، نیّت (به قصدِ: به منظور)
دامان: دامنه
کمند: طناب، بند، ریسمان
تَرک: جایی در پُشت زینِ اسب
باز: پرندهای شکاری با چنگالهایِ قوی و منقاری کوتاه و محکم
آزرده خاطر: رنجیده، دلتنگ، ناراحت
به یک پرواز: با یک بار پرواز کردن
رکاب دار: پیادهای که همراهِ سوار، راه می رود.
فرود: پایین
بیدرنگ: تُند، فوری، بی توقّف
اتفاقاً: از قضا، ناگهان
مَجال: فرصت
مَلِک: پادشاه
مَنبع: سرچشمه، جای بیرون آمدن
تاخت: اسب را به حرکت درآورد
مخلوط: در هم آمیخته، آمیخته شده، درهم شده
در پیِ: به دنبال
سراسیمه: آشفته، با عجله، سرگردان
باد به گردِ او نمی رسید: به کنایه: بسیار تُند و سریع حرکت می کرد.
عَرض: گفتن، بیان کردن (به عرض رسانید: به پادشاه گفت.)
چیره: پیروز
آهِ سرد: آه و ناله های از سرِ ناامیدی و اندوه
مَرکب: آن چه بر آن سوار شوند، مثل اسب
بیجان کردم: کُشتم
معنی کلمات درس چهارم 4 فارسی ششم داستان من وشما
فراز و فرود: بلندی و پستی
بیگمان: قطعاً، حتماً
شور: فریاد، غوغا
پُرماجرا: پُر حادثه
شادابی: تازه بودن، با طراوت بودن
شاهد: آنکه هنگام روی دادن امری حضور
دارد، گواه
نسل: نژاد
تاخته اند: هجوم و حمله آورده اند.
آوا: آواز، بانگ، صوت
سلیقه: ذوق شخصی در انتخاب کردن چیزی
دلنشین: پسندیده و خوشایند
چندگانگی: چند شکل بودن
نغمه: آواز، سرود، آهنگ
فعلاً: در حال حاضر، اکنون
اعتبار: آبرو، ارزش، قدر
شیوه: روش
عظمت: بزرگی
پیوسته: همیشه
مقصود: هدف، قصد، نیّت
شُکوه: عظمت، شوکت، هیبت
معنی کلمات درس پنجم 5 فارسی ششم هفت خان رستم
هفت خان: نام هفت مرحله از جنگ های رستم
رخش: اسم اسب رستم؛ در لغت به معنی رنگ سرخ و سفید مخلوط شده است.
مرحله: فاصله ی بین دو منزل که مسافر طی می کرده است، قسمت
زابلستان: نام شهری در استان سیستان و بلوچستان
اهریمن: شیطان و ابلیس
قوی پنجه: زورمند، توانا
کیکاووس: پادشاه نادان و بی اراده ی ایرانی
سخت: پُر از رنج و زحمت
دیوان: جمع دیو، موجودات خیالی و ترسناک
تیمار کردن: مراقبت کردن، خدمت کردن، رسیدگی به آب و خوراک حیوان.
رهایی: آزادی
نخجیر: شکار، حیوانی را که شکار کنند.
بند: طناب، ریسمان، اسارت
فرجام: پایان، آخرکار، عاقبت کار
اژدها: جانور افسانه ای بزرگ به شکل سوسمار که اغلب دو سر دارد.
دیده: چشم
پیکار: جنگ
پرخاش: جنگ و ستیزه جویی، دُرشتی
نبرد: جنگ
سُم: قسمت انتهایی انگشتان حیوانات که مثل کفش برای آنهاست.
چاکچاک: پاره پاره
آذر گُشسب: آتش تند و تیز، در شاهنامه کنایه از
هرچیز مورد نیایش آمده و نیز اسم یکی از پهلوانان است.
سهمگین: خوفناک، ترس آور، ترسناک
یال: موهای بلند پشت گردن اسب
بَر: سینه، تن
دلیر: شجاع، در اینجا همان رستم است.
بدینسان: به اینگونه
دیو سپید: در خان هفتم که رستم و اولاد به «هفت کوه » محلّ زندگی دیو رسیدند، رستم دست و پای اولاد دیو را بست و سپس به غار حمله کرد و دیو
سپید را از پا درآورد.
قصد: خواست و اراده برای انجام کاری
ز بهر: به خاطر
حیله: مکر و فریب
نیایش: راز و نیاز کردن با خداوند
چیره: غالب: پیروز (چیرگی: پیروزی)
داور: انصاف دهنده، خدای تعالی
خم: در این درس به معنی حلقه ی طناب
دادگر: کسی که با عدالت رفتار می کند.
کمند: طناب، بند، ریسمان
گُردی: پهلوانی، دلیری
بیم: ترس
اُولاد: نام دیوی است که در خان پنجم، رستم با وی و سپاهیانش مواجه می شود و آنها را تار و مار میکند.
دستگاه: شکوه، قدرت، عظمت
ارژنگ دیو: نام یکی از سرداران دیو سپید است.
ششمین خان رستم، جنگ با ارژنگ دیو است.
معنی کلمات درس ششم 6 فارسی ششم ای وطن
سلام: درود
رویش: روییدن گل ها و گیاهان
دلیل: انگیزه و سبب
غصّه: غم و اندوه
صادقانه: از روی صداقت و راستی، بیریا
قصّه: داستان
جان پناه: پناهِ جان، پناهگاهِ جان
با غرور: احساس سربلندی و افتخار
جاودانه: همیشگی
با گذشت: چشم پوشی از اشتباه دیگران و بخشیدن آنان
معنی کلمات درس هشتم 8 فارسی ششم دریا قُلی
هدف: مقصود، منظور
غافلگیرکننده: غیرمنتظره بودن و ناگهانی بودن کاری
به هنگام: به موقع
بهمن شیر: نام رودخانه ای است.
محدود: ناچیز و کم، مختصر، اندک
محاصره: اطراف کسی یا جایی را احاطه کردن
جوامع: جمع جامعه، کشور، مملکت
انگار: گویا، به نظر
ارج: ارزش
جوانمردی: سخاوت، بخشندگی
دلاور مرد: مرد شجاع و دلیر
رکاب بزن: سریعتر دوچرخه را به حرکت در بیاور.
کماندار ایرانی: آرش کمانگیر
دیار: خانه، سرزمین
دلیرانه: شجاعانه
همّت: قصد، اراده و عزم قوی
چِلّه ی کمان: نخ کمان که تیر در آن قرار می گیرد.
الکن: کسی که زبانش به هنگام صحبت، گیر می کند، لال
پاسداری: محافظت کردن
تکلیف: موقعیّت، وضعیّت
نام آوران بی شمار: پهلوانان مشهور بسیار زیاد
خمپاره: نوعی گلوله که با توپ قابل حمل، پرتاب می شود.
مانع سقوط: جلوی دشمن را گرفتن تا شهرها را تصرّف نکند.
مدافعان: جمع مدافع، دفاع کنندگان
اوراق فروشی: مکانی که پاره های اتومبیل فروخته می شود.
مزار: قبر، گور، آرامگاه
حاشیه: کناره
بیشک: یقیناً، حتماً
بعثی: نیروهای ارتش عراق در زمان صدام
ناگوار: تلخ، ناخوشایند
مقابله: مبارزه کردن
ناکام: کسی که به آرزوی خود نرسیده باشد.
تلفات: نابود شده ها، از دست دادن افراد
معنی کلمات درس نهم 9 فارسی ششم رنج هایی کشیده ام که مپرس
هجری: مربوط به هجرت پیغمبر (ص) از مکّه به مدینه
مراجعه کنندگان: برگشت کنندگان، کسانی که به جایی یا چیزی، برمی گردند.
شمسی: سالی که بر مبنای گردش زمین به دور خورشید، محاسبه شده باشد.
طرز: شیوه، روش
دار و ندار: دارایی، مال و ثروت
صحیح: درست
درگذشت: فوت کرد، مُرد
دایرةالمعارف: کتابی شامل اطّلاعاتی درباره ی علم، ادب، هنر و مانند آنها، دانشنامه
حجره: اتاق، خانه، غُرفه
اطّلاعات: خبرها، آگاهی ها، دانستنی ها
فراگرفتم: یاد گرفتم
متون: جمع متن، نوشته ها
تعلیم: یاد دادن
معتبر: با اهمّیّت، قابل توجّه
معلومات: مجموعه ی دانش ها و آگاهی ها
تحقیق: بررسی کردن، پرسیدن در مورد چیزی
تکمیل: کامل کردن
طب: پزشکی
مُفصّل ترین: گسترده ترین، مشروح ترین
از پای درآورده بود: به کنایه او را نابود کرد.
اساسی ترین: مهم ترین، محکم ترین
صمیمی: همدل بودن، مهربان بودن
شهرت: معروف بودن
دیوان: مجموعه ی شعرهای یک شاعر که در یک کتاب، چاپ شده است.
عظیمی: بزرگی
زَهر: سَم، تلخی آزار
نقل: بازگو کردن، بیان سخن
هجر: دوری، جدایی
تأخیر: عقب انداختن، درنگ کردن
غریب: نا آشنا، بیگانه
رحلت: از این دنیا رفتن، مُردن
دچار: گرفتار
رحمة الله علیها: رحمت خداوند برآنها باد
به هر نحو: به هر شکل
معاصر: هم دوره ی ما
سرشار: پُر
معنی کلمات درس دهم 10 فارسی ششم عطّار و جلال الدین محمّد
دلپذیر: دوست داشتنی
کاروان سرا: محلّی برای کاروان یا قافله ی مسافران
هیجان انگیز: ایجاد کننده ی حالات عاطفی تُند
دیدار: ملاقات، همدیگر را دیدن
خانه ی خدا: کعبه که در مکّه جای دارد.
سرشناس: معروف، مشهور
دلتنگ: ناراحت، آزرده
ماشاءالله: آنچه خدا خواست.
تقریباً: حدوداً
معنی کلمات درس یازدهم 11 فارسی ششم شهدا خورشیدند
معنی کلمه ندارد.
معنی کلمات درس دوازدهم 12 فارسی ششم دوستی،مشاوره
مردمان: انسان ها
نُو (دوست نو): جدید
ناگزیرند: ناچارند
کهن: قدیمی، کهنه
بِه: بهتر
همی طلب: بطلب
نیز: هم
همی دار: بدار
اندیشه: فکر
سازگاری: موافق بودن، ملایم بودن
مردمی: لطف و مهربانی، انسان بودن
مُشفق: مهربان، دلسوز
احسان: نیکی
یکدل: صمیمی، همدل، صادق
مشاورت: مشورت کردن باهم، هم فکری
کُندفهم: کسی که هوش و استعداد کمی دارد.
قوی رایی: صاحب اندیشه و فکر قوی بودن
دَه تنه: نیرومند، قدرتمند
تمام عقلی: عقل کامل داشتن، عاقل بودن
ده مرده: بسیار زیاد
پیش بینی: آینده نگری، عاقبت اندیشی
متّفق: هماهنگ، باهم یکی شده
دانش: آگاهی و اطّلاعات درباره ی چیزی
فضیلت: برتری، ارزش
مَثل: در اینجا به معنی مثال، مثلاً
معجزات: کارهای شگفت و خارق العاده
ولایت: شهرستان ها، مناطق
مهمّی: کار مهم
تدبیر: اندیشه، مشورت، راهِ حل، چاره
ضعیف رأیی: اندیشه و فکر ضعیف داشتن
خاطر: فکر، اندیشه
تیزتر: قوی و نیرومندتر، پُرقدرت تر
معنی کلمات درس چهاردهم 14 فارسی ششم راز زندگی
پیرهن: پیراهن
معنی کلمه ندارد.
معنی کلمات درس پانزدهم 15 فارسی ششم میوه ی هنر
جور: ظلم و ستم
اِدبار: بدبختی، نگون بختی
زار: ناتوان، ضعیف، نحیف
ناچیزی: بی ارزش بودن
بیخ: بُن، ته، ریشه
خوار: پست و حقیر
بُن: بیخ، بنیاد
فَرجام: پایان، آخر، عاقبتِ کار
جُرم: گناه
حکمت: علم، خردمندی، پند
موسم: فصل، وقت، هنگام
دکّه: دکان کوچک، اتاقک چوبی در کنار پیاده رو برای فروش چیزی
حاصل: میوه، ثمره
گفته: سخن، کلام
توده: تپّه، پشته، جمع کردن
کردار: عمل، رفتار
هیمه: هیزم، سرشاخه ی خشکِ درخت
عمل: کار
دهقان: کشاورز
مُزد: پاداش
بگریست: گریه کرد
آوَخ: دریغ، افسوس، آخ
معنی کلمات درس شانزدهم 16 فارسی ششم آداب مطالعه
احوال: جمع حال، سرگذشت، شرح حال
ادا خواهد کرد: بیان خواهد کرد.
دویم: دوم
چُست و چالاک: تند و تیز
عجایب: جمع عجیب، شگفتی ها
خام: بی تجربه، ناآگاه
گشاده: وسیع، آشکار، بی پرده
جماعت: گروه، عدّه، اطرافیان
سیُم: سوم
لایق: سزاوار، شایسته
محنت: رنج، اندوه
راغب: مایل، علاقه مند
تسلّی: آرامش دادن، کاستن از اندوه کسی
نثر: نوشته، متنی که شعر نباشد.
زوال: نابودی، رو به نیستی رفتن
طعام: غذا
مُلک: سرزمین، پادشاهی، سلطنت
اعتدال: میانه روی
سلاطین: جمع سلطان، پادشاهان
مُحال: ناممکن، غیرممکن
عبرت: پند گرفتن
گزاف: دروغ، لاف
ثابت: پابرجا، استوار
سبُک: خوار، پَست
نظم: شعر
مُستمع: شنونده
ادا: رمز و اشاره، حرکتی که از روی تقلید باشد.
ملول: غمگین، آزرده
فاتحه: آغاز کار، اوّل چیزی، گشایش
تکبیر: الله اکبر گفتن
معنی کلمات درس هفدهم 17 فارسی ششم ستارهی روشن
وصیّت: سفارش، توصیه
زینهار: زنهار، آگاه باش
کتب: جمع کتاب
پارسا: پرهیزگار، پاک دامن
آخرالزّمان: آن قسمت از زمان که به روز قیامت وصل می شود.
پیشه گیرید: به چیزی پرداختن
روزگار یابم: زنده بمانم
هلاک: نابودی، نیست شده
نخست: اوّل
عیب: اشکال، ناپسند
بدو گرَوم: تابع او شوم، از او اطاعت کنم.
خوی: اخلاق
حُکما: جمع حکیم، دانشمندان
نیک: خوب
علما: جمع عَلیم، عالِمان، دانشمندان
عطا: بخشش
دریغ نداشتی: از انجام دادن به کاری خودداری نمی کرد.
گران: سنگین
عَزّ وَ جلّ: عَزّ: عزیز است، جَلّ: بزرگوار است.
بدخو: بداخلاق، اخمو
ستوده: ستایش شده، پسندیده
زاد: سن، زمان عمر
حرمت: احترام
pdf معنی کلمات درس به درس فارسی ششم دبستان
کلام پایانی:
در انتها امیدواریم که مقاله معنای کلمات کتاب فارسی پایه ششم دبستان ، برای شما دانش آموزان عزیز مفید بوده باشد و توانسته باشید تا از آن استفاده و بهره برده باشید.یادگیریتو حامی تمام دانش آموزان باهوش و پرتلاش.
حتما در بخش نظرات برای ما درباره معنی کلمات فارسی ششم نظر خود را بگذارید.
مطالب پیشنهادی:
هم خانواده کلمات درس به درس فارسی ششم دبستان
کلمات مخالف یا متضاد فارسی ششم دبستان درس به درس
کلمات سخت املایی فارسی ششم دبستان
معنی شعر های فارسی ششم دبستان درس به درس